عنوان : بازنمايي دو الگوي قدرت در حادثه كربلا
پديدآورندگان : جاويدان، بهرام(پديدآور)
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : قيام عاشورا
قدرت امام
«اقتدار» و «قدرت به مثابه مهمترين متغيري است براي هر جامعهاي كه خواهان استقلال عزت و هويت جداگانهاي از بقيه جوامع و گروههاست گويا در نظرچنين جامعهاي اين متغير از زيربناييترين مباني و شرط اساسي پيشرفت و توسعه معنوي و مادي آن محسوب ميشود. وانگهي در علم سياست از اين متغير به عنوان اصطلاح و مفهومي خاص كه نفس حكومت برآن است ياد شده است در اين صورت «قدرت و «اقتدار» را مجموعه عواملي گويند كه موجب ميشود فرد يا گروهي فرد يا گروه ديگر را به اطاعت وادار نمايد كه در انديشه توحيدي اين مجموعه عوامل به خدا ارتباط داده شده كه او فعال مايشاء است «ماكس وبر» جامعه شناس و دانشمند علوم سياسي «قدرت را اينگونه تعريف ميكند:«قدرت عبارت است از امكان تحميل اراده يك فرد بر رفتار ديگران .در اينجا به گوناگوني و تنوع قدرت در اين حد اشاره ميكنيم كه همه قدرتها را ميتوان در سه محور طبقهبندي كنيم الف قدرت كيفر دهنده ب قدرت پاداش دهنده ج قدرت شرطي وجه مشترك قدرت كيفر دهنده و قدرت پاداش دهنده اين است كه تسليم شونده به تسليم خود واقف است در مورد نخست به دليل اجبار است و در مورد دوم حساب پاداش را ميكند، اما قدرت شرطي برخلاف اين دو، با تغيير اعتقاد فرد اعمال ميشود.در ادامه اين گفتار، لازم است به اختصار به منابع اصلي قدرت اشاره كنيم به طور كلي سه پديده اساسي موجب دسترسي به قدرت ميشود:1ـ شخصيت 2ـ مالكيت 3ـ سازمان در اينجا به دليل سنخيت موضوع پژوهش با دو عنصر قدرت و شخصيت به اين نكته اشاره ميشود كه معروفترين چهرههاي قدرت شخصيتي در تاريخ اديان يعني حضرت موسي (ع) ، عيسي (ع) و پيامبر گران قدر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) ازجمله امام حسين (ع) و هم چنين شخصيتهايي همچون كنفوسيوس بودا، ارسطو و افلاطون نه به قدرت بدني خود متكي بودهاند و نه شخصاً به قدرت كيفر دهنده متوسلميشدهاند. خصوصياتي غير علنيتر آنچنان توانايي و قدرتي به آنها ميداد كه باعث ميشود صدها ميليون نفر پيرو، مطيع آنها شود. پرداختن به موضوع قدرت و اقتدار دراين پژوهش نوعي تتبع است كه هدفش نه بسط معلومات كه كشف مجهولها است لذا از چنين تتبعي خصوصاً درباره موضوعي با چنان اهميت عملي نبايد دست شست همه استنتاج هايي كه از قدرت ميشود، خود نيز ميتوانيم آنها را به تمامي قراين تاريخي تعميم دهيم و در عين حال نتيجه گيريهاي بهعمل آمده را در برابر شواهد امروزي سنجيد. ميتوان در تشريح قدرت نشأت گرفته از نظام اموي اين نكته را يادآور شد كه حاكميت يزيدي برخوردار از قدرتي است كه در كالبدشناسي قدرت به آن قدرت كيفر دهنده گفته ميشود. قدرت كيفر دهنده رابطهاي ديرينه و ديرپا با تنبيه بدني تخريب شخصيت حبس و توقيف و تحميل شرايط سخت زيستي ايراد ضرب و جرح قطع عضو و ساير شكنجههاي عجيب و غريب و يا مرگ همراه است با اين حال ويژگيهاي روان شناختي انسان به گونهاي است كه در درازمدت قدرت كيفر دهنده را برنميتابد. جوامعي كه براساس سازمان و نظام كيفر دهنده اداره ميشوند، مترصد فرصتهايياند كه اختيار و آزادي به غارت رفته خويش را بازيابند. بانهادينه شدن آزادي در جوامع بشري قدرتهاي كيفر دهنده و پاداش دهنده كه تسليم پذيري انسان را طالبند. پي در پي مشروعيّت شان مورد ترديد واقع ميشود و قدرتهاي شرطي و شخصيّتي امكان حيات مييابند. در تقابل دو الگوي قدرت در واقعه عاشورا،اين تاريخ است كه حكم نهايي را صادر نمود. هر روز كه از اين واقعه تاريخي ميگذرد،شخصيت تابناك حماسهساز عاشورا، تابندهتر ميشود و بر ميزان محكوميت نظامهاي سازمان يافته براساس قدرت كيفر دهنده افزوده ميشود.روي هم رفته «در اسلام از هرسه ابزار قدرت بهره گرفته ميشود؛ به همين دليل پيامبر اكرم اسلام در يك جا بشير و نذير لقب ميگيرد. (و ما ارسلناك الا مبشراً ونذيرا) و در جاي ديگر خداوند به پيامبرش دستور ميدهد تا با مردم با ادله متقن و سخنان حكيمانه و عالمانه رو به رو شود؛ آنجا كه ميفرمايد: (ادع الي سبيل ربك بالحكمه و همانگونه كه در برنامههاي تمامي انبياء به اين سه ابزار اشاره ميشود: (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد) براي انسانهاي لجوج و عنود نيز، آهن گداخته درنظر گرفته شد تا آناني كه به جاي گام برداشتن در سير فطرت و حق مانع رشد و تعالي جامعه و ديگر انسانها ميگردند.... به سزاي اعمال غيرانساني خود برسند.» البته ـ همانگونه كه اشاره رفت ـ چون اصولاً منطق اسلام منطق پند و موعظه و تشويق است در ابتدا از دو ابزار تشويق و اقناع استفاده ميشود و در آن هنگام كه استفاده از آن دو ابزار بي ثمر باشد، بنابر فرمايش مولا علي (ع) استفاده از شمشير و گلوله به عنوان آخرين دارو تجويز ميگردد. وانگهي همانگونه كه در اين پژوهش بررسي شده است اين منطقي قرآني است كه سالارشهيدان (ع) نيز از آن تبعيت نمود.خداوند ميفرمايد: (محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار...) محمد (ص) فرستاده خداست و آنان كه با اويند، سخت گيرانند بر كافران ..توجه به تمايز ميان دو الگوي قدرت در حادثه كربلا كه هرطرف جهانبيني و ايدئولوژي خاص خود را دارد، توجه به رويارويي و برخورد دو جناح مختلف با منطقها و عملكردهاي متفاوت است در يك سو، جناحي است با تعداد كمي رزمنده و با كمترين ابزار مادي قدرت اما مجهز به سلاح ايمان و قدرت معنوي كه حركت و تلاشي شگفت انگيز را عليه ظلم و احجاف طرف مقابل سامان ميبخشد.اين جبهه حق نبردش يادآور نبرد هابيل ابراهيم موسي محمد (ص) و... عليه طاغوت زمان است و همان جناحي است كه درصدد تحقق حاكميت خداوند بر تمامي جوانب هستي و زندگاني بشر است از طرف ديگر، جناحي به مقابله ايستاده است كه جز سوداي حاكميت بر ديگر انسانها و اقناع اميال نفساني خود چيز ديگري در سر ندارد.اولي چون جهانبينياش توحيدي و اسلامي است محدوديت نميشناسد و نيز به دليل اين كه چون ميخواهد براي هميشه زنده و جاودان بماند، فراتر از زمان و مكانميانديشد. در حالي كه دومي چون جهان بينياش مادي و اين جهاني است حوزه انديشهاش محدود به همان ظرف زماني و مكاني ميباشد كه زندگاني نكبت بار خود را درآن گذرانده است اهداف امام حسين (ع) كه همان اهداف مشترك نهضتهاي توحيدي است عبارتند از: غلبه يافتن حق بر باطل تحقق امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح امت و تأمين قدرت استقلال و عزت موحدين احياي عدالت اسلامي و در يك كلام تحقق اسلام راستين با توجه به آنچه كه گفته شد، ميتوان تصويري از تقابل دو جبهه درگير در كربلا به ترتيب ذيل ارائه نمود:1ـ خط امامت امام حسين (ع) همچون خط امامت ساير امامان (ع) بر مسيري روشن و مبتني بر نوبت پيامبر (ص) قرار داشت كه روشن بخش آن قرآن بود (امامتانتصابي ؛ اما سير خلافت امثال يزيد اساسش برغصب و بر مسيرهايي مبتني بود كه ابتدائاً در جهت مقابله با خاندان پيامبر (ص) پر از ظلمت و تاريكي واقع شد (تعيينخليفه توسط شورا، انتخاب و...!) مسيري كه قرنها امت اسلامي را در بلا تكليفي قرارداد.2ـ نوع جهانبيني حاكم بر سپاه امام حسين (ع) جهانبيني ناب اسلامي است امام حسين (ع) و يارانش با داشتن تصويري روشن از هستي با تمام جوانبش و با اعتماد كامل به آفريدگار خود قيام كردند. در مقابل جهانبيني حاكم بر سپاه يزيد، بيانگر تصويري جزيي نگر، ناقص و مبهم از هستي كه افق ديد آنها فقط تا محسوسات اينعالم است 3ـ آرمان و اهداف نهفته در نهضت امام حسين (ع) اسلامي است كه همانا بنا به تصريح آن حضرت هدفش از قيام امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح امت احياي سنت جدش و به طور خلاصه تحقق اسلام راستين است اما آرمانها و آرزوهاي سپاه يزيدي اين جهاني و دست يافتن به حاكميت دنيوي و تحقق بهشت خيالي خود در اين جهان است 4ـ جهانبيني و اهداف امام حسين (ع) مستلزم منظور داشتن ايدئولوژي اسلامي است لذا الفباي فكري امام حسين (ع) مبين بايدها و نبايدهاي روشن و صريحي است كه هرچه اسلام راستين اجازه داده انجام و هرچه را منع كرده رد مينمايد. برعكس تار و پود فكري يزيد و دار و دستهاش چون مبتني بر جهانبيني ناقص و مادي آنهاست از نوعبايد و نبايدهاي سود پرستانه و متقلبانهاي ميباشد كه رنگ و بوي شيطاني دارد و شبهه افكنانه است 5ـ با منظور نمودن آرمان هدف جهانبيني و ايدئولوژي حاكم بر هردو جناح ميتوان گفت منطق سپاه امام حسين (ع) منطق آزادي طلبي و جهاد اسلامي مبتني بر عدالت خواهي است برعكس منطق سپاه يزيد، منطق زور و تحكم است منطقي كه خود ذاتاً هدف است و بس «و در واقع از ميان دو قطب متضاد تظاهر به اسلام و تهاجم به اسلام پيش ميرفت »6ـ براساس نكته بالا، چون در قيام حسين (ع) منطق اسلام ـ كه عدالت و مساوات است ـ حاكم است لذا با هر وسيلهاي نميتوان به كسب قدرت پرداخت و يا به جنگ دشمن رفت بلكه وسيله مانند خود هدف نيز بايستي مشروع باشد. اما در سپاه يزيد، چون منطق براساس زور است در جهت دستيابي به قدرت با هر وسيلهاي ميتوان به مقابله با دشمن پرداخت 7ـ از لحاظ شخصيت شناسي جبهه امام حسين (ع) متشكل از دلاور منداني بود كه نمونه مسلمانان راستين در صدر اسلام بودند: افرادي مؤمن شجاع ايثارگر، فداكارمانند حبيب بن مظاهرها. در طرف مقابل يا افرادي بودند، همچون خود يزيد و ابن زياد اهل فسق و فجور بدون ذرهاي ايمان قلبي و يا افرادي به ظاهر مسلمان (منافق كه فقط ظاهر اسلام را ميخواستند و بس مانند مغيرهها...8ـ اسلام براي گروه حق در كربلا نردبان صعود و راهي براي كمال انساني و كسب قدرت الهي بود، ولي براي گروه باطل نردباني جهت رسيدن به قدرت و سلطنت دنيوي و يا وسيله امرار معاش آنان 9ـ بنابر معيار فوق و براساس يك تحليل درست از مفهوم قدرت در صورتي كه حامل قدرت فردي فاسد، چون معاويه يا يزيد باشد هم قدرت و هم تابعين آن نيز فاسد ميشوند. اما اگر حامل قدرت فردي صالح چون پيامبر (ص) يا امام حسين (ع) باشد، نهتنها خود فاسد نگشته بلكه هرگونه فساد و تباهي را از قدرت پاك و پيراستگي و پاكي قدسي را به قدرت زميني نيز ارزاني ميدارند.10ـ چون در سپاه امام حسين (ع) روح ايماني نهفته بود، آنان دستيابي به قدرت واقعي و عزت اسلامي را در احساس آزادگي بالندگي و تحرك بدون ترس از مرگ و شهادت طلبي ميدانستند. اما در سپاه مقابل چون روح دنياپرستي و هواي نفساني و ترس از مرگ حاكم بود، لذا دستيابي به قدرت و عزت پوشالي را در ظلم و ستم بر غيرخودها و بردگي و زبوني خوديها در برابر حاكمان ميدانستند و بس 11ـ واقعه عاشورا، براي حسينيان فرصتي طلايي براي دفاع و زنده نگه داشتن حق بود و براي يزيديان فرصتي براي انتقام و آرامش خاطر روح ابوسفيان و ابوجهلها و شكست خوردگان در جنگ بدر.12ـ امام حسين قيام كرد، تا سرمشق و الگويي براي آيندگان باشد، تا در مبارزه براي حق از قدرت پوشالي دشمن نهراسند و عليه ظلم با هر شكلش مبارزه نمايند. امايزيد و گماشتگانش اساساً براي اين جنگيدند كه حكومت بي بنيان بني اميه پايدار بماند،بنايي كه زود از هم گسست !13ـ بعد از نهضت كربلا، مسلمانان راستين به پاس خدمات شايان توجه امامحسين (ع) و ياران فداكارش ماه محرم به خصوص تاسوعا و عاشوراي آن را گرامي ميدارند. آنان ضمن يادآوري صحنههاي دردآلود كربلا و اظهار ضجّه و ناله عليه بيدادگري بني اميه با بزرگداشت خاندان امام حسين (ع) و يارانش از چند نكته درس ميگيرند: يكي درس عاطفه تا ضمن دوست داشتن خاندان وحي و محبان آنان (تولي به بركت اين بار عاطفي و احساس اسلامي و انساني از نظر معنوي از چنان قدرتي برخوردار شوند كه عليه هرچه رنگ و بوي يزيدي دارد، با نفرت موضعگيري داشته باشند (تبري .ديگري درس عبرت است از، ناجوانمردي خيانت ظلم و ستم و محافظهكاري كوفيان و پيام جان بخش است به همه عصرها و همه نسلها كه در برابر ظالم و غاصب قدرت سكوت ننمايند و در هر زمان مقام و موضعي كه باشند با مظاهر كفر، شرك و ظلم وستم مبارزه نمايند.سرانجام درس حماسه است كه بايد از قيام حسين فراگيرند، تا به بركت قدرت ايمان به اوج شجاعت و شهامت فداكاري و شهادت كه پيروزي واقعي است نائل آيند.14ـ امام حسين (ع) هم خواهان «اسلام حكومتي بود؛ يعني اسلامي كه در تمام شئون فردي و اجتماعي جامعه اسلامي حاكميت داشته باشد و هم خواهان «حكومتياسلامي بود كه خود از تمامي جهات اسلامي باشد و به همين منظور قيام نمود. بالعكس يزيد خواهان اسلامي بود بدون حكومت و سياست و از طرفي حكومتي سلطنتي براساس رسوم جاهليت و اشرافيت و تنها با ظاهري اسلامي 15ـ يكي از نشانههاي حق و عجز باطل اين است كه طرفداران حق (حسينيها) همه چيز خود را فدا ميكنند، ولي در عين حال مسرورند. اما طرفداران باطل (يزيدها) همه چيز ميگيرند و در عين حال از يكديگر نفرت دارند.16ـ «باز يكي از نشانههاي حق و عجز باطل همين است كه پويندگان حق چون در راه خدا حركت ميكنند؛ از اين رو مانند يك روح در چند بدن پيش ميروند و در هالهاي از صدق و صفا همكاري بلكه فداكاري ميكنند. و پيروان باطل در عين سماجت در مبارزه با پيروان حق خود در هالهاي از تفرق و نفرت از همديگر به سر ميبرند.» چنين است نفرت يزيد از ابن زياد، نفرت ابن زياد از ابن سعد و بالعكس و...17ـ در سپاه يزيد اكثريتي با روحي ضعيف قرار دارند كه در عين نفرت از يزيد دلشان با حسين (ع) ولي زبان و سلاحشان عليه اوست برعكس سپاه اندك امام حسين همچون روحي و احد و با عزت همه يك دل و يك صدا در كنار آن حضرت عليه يزيد قيام مينمود.18ـ امثال معاويه و يزيد جاذبه داشتند، براي جذب امثال مغيره و عمر و عاصها و افراد شياد و ساده لوح (هردو گونه همچنين دافعه داشتند، براي دفع امثال ابوذر و مقدادها و افراد طالب حق و با ايمان در حاليكه جاذبه و دافعه امام حسين (ع) همچون پدربزرگوارش در جهت جذب عناصر انقلابي و اسلامي چون حر و عمار ياسرها و دفع عناصر نامطلوب چون مغيره ابن سعدها قرار داشت چون اولي با تمسك به اسلام ظاهري فقط به تقويت و حفظ قدرت پوشالي خود ميانديشيد و دومي با تمسك به اسلام واقعي تنها به عظمت خداوند، شرافت و عزت مسلمانان و مصلحت اسلام توجه مينمود.19ـ چون مكتب حسين (ع) همانا مكتب پدر و جدش اسلام است و قرآن و سنت معصومين (ع) تكيه گاهش از آن رو، مطابقت بر آن دو، درهر حال شرط لازم است برعكس چون مكتب يزيد مثل مكتب پدر و اجداد پليدش براساس اسلام ظاهري و مبتني بر هواي نفس و مادي است تكيه گاهي دارد به نام تحريف نشر اكاذيب جعلاحاديث و... كه امثال ابوهريرهها بنا به صلاح حكومت طاغوتي بني اميه باني آن بودهاند.20ـ به عنوان رهبر نهضت «حسين بن علي (ع) يك روح بزرگ و يك روح مقدس است روح كه بزرگ باشد براي رسيدن هدف مقدس تن به هر زحمت و هر دردسري ميدهد. «روح بزرگ آرزو ميكند كه در راه هدفهاي الهي بزرگ خودش كشتهشود...» هنگام شهادت فزت و رب الكعبه ميگويد. «مردن با عزت و شرافت براي او اززندگي با ذلت بهتر است . اما در راس جهت مقابل روحي بسيار كوچك قرارداد چونيزيد با تواناييهاي بسيار ضعيف كه چون كوچك است براي رسيدن به هدف دنياييخودش تن به هر پستي ميدهد و...21ـ مكتب حسين (ع) مكتب اسلام است كه «وقتي از ائمه سؤال ميكنند كه ايمان چيست ميفرمايند: ايمان با سه چيز محقق ميشود: اعتقاد قلبي اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح از اينرو، ايمان تنها با اعتقاد قلبي يا اقرار زباني كامل نيست بلكه عملكرد مثبت شرط هر مسلماني است بنابراين حسين (ع) قيام كرد تا درس حركت و تلاش به مردم زمان حال و آينده خود آموخته باشد. درسي كه تمامي جريانها و نهضتهاي برحق شيعه و حتي تا اندازهاي ساير جنبشهاي مردمي از آن تبعيت نمودند.برعكس مكتب يزيد مكتبي بود از نوع مكتب جبريون قديم و جديد (اشاعره مرجئه و...) و پوزيتويسم اجتماعي معاصر و... كه اسلام ظاهري را براي هر مسلماني كافي ميدانستند! اسلامي كه در مقابل وضع موجود سرتسليم فرود آورد و هرگونه چون و چرا رابه خاطر مصلحت حكومت و قدرت موجود در نطفه خفه نمايد (اسلام آمريكايي !22ـ حسين بن علي (ع) با آن جان بازي كه كرد، اسلام را تجديد حيات و درخت اسلام را با ريختن خون خود آبياري نمود: «اشهد انك قد اقمت الصلوه واتيت الزكاه وامرت بالمعروف و نهيت عنالمنكر و جاهدت في الله حق جهاده شهادت ميدهم كه تو اقامه نماز كردي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و در راه خدا جهادنمودي و حق جهاد را به جا آوردي .از اينرو روح امامحسين (ع) هم اسلام را جاني تازه بخشيد و هم آن نفس مطمئنه تا ابد زنده و جاودان باقي خواهد ماند. اما يزيد بن معاويه با آن همه جنايتهايي كه در حق خاندان پيامبر نمود، نتوانست به هدف اساسياش كه همانا ريشه كن كردن اسلام واقعي است نائل آيد؛ خود و خاندان پليدش نيز براي هميشه در بستر تاريخ مدفون گشتند. چرا كه «باطل اصلاً رفتني است فاذا هو زاهق 23ـ بالاخره كربلا ميدان نبردي است كه حق و باطل علم و جهل نور و ظلمت جاودانگي و تباهي عزت و ذلت در مقابل هم قرار ميگيرند تا نشان داده شود نبوت با امامت و دين با عزت و اقتدار است كه ره به سرمنزل مقصود و آب به لب تشنه كام ميبرد.بنابراين «حسين مظهر عزت الهي و نهضت او قيامي براي حفظ عزت آدمي و گشودن راه تربيت حقيقي بود، تا پس از او همگان به راه و رسمش تربيت شوند و به عزت حقيقي دست يابند.»
بنابر يك تعريف اجمالي ميتوان گفت كه قدرت و اقتدار را مجموعه عواملي ميگويند كه موجب ميشود فرد يا گروهي فرد يا گروه ديگري را به اطاعت وادار كند كه در انديشه توحيدي اين مجموعه عوامل به خدا ارتباط داده شده كه او فعال ما يشاء است وانگهي با بررسي در تاريخ اديان بزرگان دين چون حضرت موسي (ع) ،عيسي (ع) ، پيامبر گرامي اسلام (ص) و از جمله امام حسين (ع) عمدتاً به خصوصياتي غيرعلنيتر از توانايي بدني و نيروي غيرمادي ـ اعتقاد وافر به قدرت لامتناهي خداوند ونفوذ كلام در مردم (قدرت شرطي ـ متكي ميشدند كه اين باعث ميشد، ميليونها نفر پيرو و مطيع آنها شوند. برعكس در جبهه باطل با چهرههاي شخصيتي چون نمرود،فرعون و... و از جمله يزيدبن معاويه مواجه ميشويم كه آنها بيشتر از قدرت كيفر دهنده استفاده مينمودند كه گويي بهرهبرداري از چنين قدرتي به حد افراط ميرسيد.درخصوص صحنه تقابل نيروهاي درگير در كربلا، ميتوان چنين تصويري ارائه نمود: گروهي كه عمدتاً به قدرت شرطي و نفوذ در ذهن مردم و بر قدرت نامحدود خداوند تكيه دارد، داراي آرمانها، جهانبيني ايدئولوژي و منطق خاصي است كه در كنش و واكنشهايش نسبت به نيروهاي خود و هم نيروهاي طرف مقابل (باطل تنها و تنها به تعاليم اسلام راستين توجه دارد و بس اما در مقابل گروهي ديگر قرار دارد كه عمدتاً به قدرت تنبيهي و قدرت فردي تكيه دارد؛ قدرتي كه آرمانها، جهانبيني ايدئولوژي منطق و كنش و واكنشهايش نسبت به نيروهاي خودي و صحنه مقابل (حق هرچند با ظاهر اسلامي اصولاً رنگ و بوي مادي و اين جهاني دارد.ماحصل كلام اين است كه اولاً عزت و اقتدار حقيقي مخصوص خداست كه او آن را به اولياي بر حق دين و مؤمنان خود هم ارزاني ميدارد؛2ـ عملاً نيز در تقابل دوطرف درگير در حادثه كربلا طرفي كه براساس اسلام راستين با همه جوانبش عمل ميكند، به رغم شكست ظاهري پيروز و با عزت خواهد بود؛و اين تاريخ است كه چنين ادعايي را با ثبت نهضتها و انقلابهاي شيعي متأثر از نهضت مقدس كربلا اثبات نموده است
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».